فرهنگ

روایتی شنیدنی از زندگی یک خبرنگار شهید/ با راوی بسیاری از رویداد‌های جنگ آشنا شوید


در عملیات کربلای پنج، دفتر زندگی ظاهری کاتب لشکر چهارده امام حسین (ع) به فرماندهی شهید حسین خرازی، در کانالی در شلمچه برای همیشه بسته می‌شود. اما نوارهای ضبط‌شده و نوشته‌های او برای ثبت در تاریخ باقی می‌مانند.

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، در تاریخ هر کشوری بزنگاه‌هایی وجود دارد که حاصل یک اتفاق جمعی است. اتفاقی که می‌‌تواند مسیر سرنوشت یک ملت را تغییر دهد. این نقاط عطف تاریخی عموماً بر کنش‌‌های افراد جامعه در آینده نیز تأثیر گذارند.

از عوامل این تأثیر، صحت و درستی نوع روایت‌هایی است که از آنها باقی می‌ماند. تاریخ هشت ساله دفاع مقدس مملو از حضور مردان و زنانی است که هر یک داستان و حکایتی برای خود دارند. نقل این روایت‌ها علاوه بر زنده نگاه داشتن یاد و خاطره شهدا و رزمندگان در زمان حال، منبع اطلاعات خوبی برای نسل‌های بعد و خوانندگان تاریخ کشورمان است.

برای آن‌ها که سال‌ها بعد درباره جنگ تحمیلی و دوران دفاع از کشور و نوع مواجهه افراد با وقایع و اتفاقات مرتبط با آن با پرسش‌هایی مواجه می‌شوند، وجود چنین آثاری که به صورت مستند به ثبت وقایع پرداخته‌اند لازم و ضروری است. مضاف بر اینکه مکتوب کردن خاطرات و تاریخ شفاهی و ثبت حال و هوای جامعه و نحوه زیست و تفکر مردم در آن دوران موجب غنای میراث فرهنگی کشور برای آیندگان می‌شود.

«دیدبان تاریخ» یکی از آثار چاپ شده در این حوزه است که به شرح زندگی شهید سیدمحمد اسحاقی از شهدای استان گیلان می‌پردازد. مرضیه نظرلو از نویسندگان عرصه دفاع مقدس و ادبیات پایداری که کتاب‌ها و مقالات متعددی در کارنامه‌اش دارد، شیوه نگارش مستند روایی را برای کار خود برگزیده است. در این نوع از روایت، نویسنده با استفاده از مستنداتی که از راه‌‌های مختلف مانند مصاحبه و اسناد مکتوب و تصویری جمع‌آوری می‌شود، یک خط داستانی را برای مخاطب ترسیم می‌کند. در این اثر که به شیوه راوی دانای کل نوشته شده است، نویسنده با برجسته کردن حوادث در هر دوره‌ای از زندگی شهید، سعی دارد تصویری روشن از شرایط زندگی، دغدغه‌های فکری و  شخصیت او ارائه دهد.

کتاب از کمی قبل از تولد شهید اسحاقی شروع می‌‌شود. او که متولد روستایی از توابع شهرستان آستانه اشرفیه است، در کودکی همراه خانواده‌اش به شهر رشت نقل مکان می‌‌کند. داشتن یک خانواده روحانی و مذهبی بنیان‌های فکری و عقیدتی او را شکل می‌دهد. در دوره دبیرستان و در آستانه انقلاب اسلامی او هم به خیل نوجوانانی با روحیه انقلابی می‌پیوندد که آرمان‌های دینی، استقلال و آزادی‌طلبانه امام خمینی (ره) را پذیرفته‌اند و حاضرند به خاطرش جان خود را فدا کنند.

اما شکوفایی اندیشه و استعداد او بعد از پیروزی انقلاب است. او که شاهد وقایع پیش آمده در شمال کشور است برای کمک به حفظ امنیت، ابتدا وارد نیروی بسیج می‌شود. با بالا گرفتن درگیری‌های گروهک‌های ضدانقلاب با نیروهای انقلابی، سیدمحمد نیز لباس سبز به تن می کند و به جرگه پاسداران انقلاب اسلامی می‌پیوندد.


شهید سیدمحمد اسحاقی راوی شهید حسین خرازی

کمی بعد و با شروع جنگ او هم به واسطه پیشینه فکری و علایقش در واحدهای آموزشی و سیاسی سپاه مشغول به فعالیت می‌شود. در این دوران با جدیت در کسب اطلاعات و مطالعه و بالا بردن توان علمی خود تلاش می‌کند و همین پشتکار راهش را به دفتر سیاسی تهران باز می‌کند.

مبارزه با فعالیت‌های منافقین و دیگر دشمنان انقلاب و احساس وظیفه، تا مدتی شهید اسحاقی را در شهر ماندگار می‌کند؛ ولی سرانجام او را به جبهه‌های جنوب می‌‌کشاند. تجربه کار در تهران و واحدهای سیاسی موجب می‌شود خیلی زود در زمره راویان اطلاعات عملیات درآید.

«دیدبان تاریخ» روایت زندگی یک راوی است و این آن چیزی است که شرح حال این شهید را متفاوت می‌سازد. راویان جنگ، آن‌ها که با دفترچه و ضبط صوت و نوار به دنبال فرماندهان و نیروهای عملیاتی بودند، کسانی هستند که کمتر درباره‌شان سخن گفته‌ شده است.

اما ورود به بخش جمع‌آوری و ثبت و ضبط اطلاعات ساده‌تر از فعالیت در آن است. راویان دفتر سیاسی علیرغم خطیر بودن کارشان، چندان با روی خوش مواجه نمی‌شوند. در جبهه و پشت جبهه هستند کسانی که حضور آن‌ها را اضافی یا مزاحم می‌دانند و این تنها بخشی از مشکلات و مسائل کار آنهاست.

شهید اسحاقی در طول دوران حضورش در جبهه با اطلاعات و دانشی که دارد به دقت و با آگاهی از اهمیت این موضوع، در پی ثبت و ضبط وقایع است. او «آن‌قدر می‌داند که اگر امروز و در این میدان حقایق را ننویسد، فردا دیگرانی خواهند آمد که با غرض و بی‌غرض دریافت‌های خود را برای آیندگان به‌جا خواهند گذاشت. جنگ که همه‌اش اکنون نیست. روزهای سخت می‌گذرد؛ اما نگاه شاهد تاریخ می‌ماند. نباید در نقل حوادث انحرافی رخ دهد.» (از متن کتاب)

زمستان سال ۱۳۶۳ برای مدتی به تهران بر می‌گردد و با توجه به سابقه و تجربه‌اش در سرویس اخبار خارجی روزنامه اطلاعات مشغول به کار می‌شود. پشتکار و استعداد، مختصری آشنایی با زبان انگلیسی و تجربه نوشتن، او را به نیرویی فعال و کارآمد در این حوزه تبدیل می‌کند.

پس از مدتی علاقه به یافتن و ثبت و ضبط حقیقت، سیدمحمد را به دانشگاه و رشته تاریخ می‌کشاند. اما کار در روزنامه و تحصیل در دانشگاه شهید بهشتی او را از رفتن به جبهه باز نمی‌دارد و همواره یک پایش در خط مقدم است. شهید اسحاقی در عملیات‌های والفجر مقدماتی، رمضان، کربلای سه، کربلای چهار و کربلای پنج راوی فرماندهان و ثبت‌کننده لحظه‌های جنگ می‌شود.

سرانجام در عملیات کربلای پنج، دفتر زندگی ظاهری کاتب لشکر چهارده امام‌حسین (ع) به فرماندهی شهید حسین خرازی، در کانالی در شلمچه برای همیشه بسته می‌شود. اما نوارهای ضبط‌شده و نوشته‌های او و دیگر همرزمانش برای ثبت در تاریخ  و آگاهی نسل‌های بعد باقی می‌مانند.

نظرلو در این اثر توانسته است با زبانی یکدست و روان از اطلاعاتی نه‌ چندان زیاد، روایتی خواندنی بیافریند و آن را  برای مخاطب باورپذیر و جذاب کند؛ گرچه به نظر می‌رسد بخش پایانی کتاب انتظار خواننده علاقه‌مند را چندان برآورده نسازد. او در راستای ایجاد حس صمیمیت بیشتر از زبان محاوره برای نقل گفت‌‌وگوها استفاده کرده و در این زمینه موفق بوده است. زیرنویس‌های کتاب هم در حد قابل قبولی توضیحات لازم را درباره اتفاقات و شخصیت‌ها ارائه داده‌اند.

وجود آلبوم تصاویر اشخاص و اسناد، فهرست اعلام، طرح جلد جالب و خلاقانه کتاب از نقاط قوتی است که خواننده را جذب و متمایل به خواندن می‌کند؛ و نیز صفحه‌آرایی زیبا و طراحی متفاوتی که آن را شبیه دفتر یادداشت کرده و یادآور دفترچه راوی است. این کتاب در سال ۱۴۰۰ و در ۳۰۴ صفحه توسط انتشارات مرز و بوم به چاپ رسیده است.

انتهای پیام/


منبع خبرگزاری فارس

آگهی
دکمه بازگشت به بالا