فرهنگ

شهیدی که عمداً قرآن را غلط می‌خواند تا فرزندش جذب قرآن شود


همسر شهید حسین رضایی تعریف می‌کند: با بچه‌ها می‌نشستیم و 4 نفری قرآن می‌خواندیم. از من می‌خواست گاهی کلمات را اشتباه بخوانم تا بچه‌ها از ما غلط بگیرند و اعتماد به نفسشان بیشتر شود.

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، سال‌هاست فعالان قرآنی کشور هر هفته به دیدار خانواده‌های شهدایی می‌روند که در دوران حیات دنیوی خود حافظ یا قاری قرآن بودند. هدف از این دیدارها زنده کردن نام و یاد شهدای قرآنی است، ولی به آن محدود نمی‌شود؛ چرا که در آن‌ها تلاش می‌شود سبک زندگی و بصیرت فکری شهدای قرآنی به مردم به خصوص قاریان و حافظان جوان و نوجوان قرآنی معرفی شود تا بتوان از آن‌ها الگو گرفت.

این بار رحیم قربانی، رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج سپاه حضرت محمد رسول الله(ص) به همراه جمعی از قاریان و پیشکسوتان قرآنی میهمان خانه زهرا حاجی‌طاهری همسر شهید مدافع حرم «حسین رضایی» شدند. شهید رضایی ۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۹ به دنیا آمد و ۱۴ بهمن‌ماه سال ۱۳۹۴ در شهر نبل‌الزهرا سوریه به شهادت رسید. حامد و علی ثمره ازدواج او و زهرا خانم هستند که هر دوی آن‌ها نیز با قرآن بزرگ شده‌اند. در سوریه او را «ابوحامد» به معنای «پدر حامد» صدا می‌زدند. 

زهرا خانم که اجازه نداده بود سنگینی فشار شهادت همسرش کمرش را خم کند و مثل کوهی استوار برای فرزندانش مادری می‌کرد، با لبخند و قدم‌هایی محکم به استقبال مهمان‌ها آمد و آن‌ها را به سمت بالای خانه راهنمایی کرد. او حتی اجازه نداده بود حرف و حدیث و نگاه‌های اشتباه مردم درباره همسران شهدا، جلوی ازدواج مجدد او که سنت پیغمبر(ص) است، را بگیرد و همسرش نیز با افتخار از شهید رضایی صحبت می‌کرد.


همسر زهرا حاجی‌طاهری

«من خودم روان‌خوانی را از او یاد گرفتم.» زهرا خانم که از ۱۷ سالگی همسر شهید رضایی شده بود، این را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «بچه‌ها که به دنیا آمدند اصرار داشت همیشه حتی اگر خواب هم بودند، رادیو را روی موج قرآن بگذاریم تا گوش بچه‌ها با صدای قرآن آشنا شود. از وقتی بچه‌ها به مدرسه رفتند و باسواد شدند، با بچه‌ها می‌نشستیم و به طور نوبتی نفری یک صفحه از قرآن را می‌خواندیم. با این حال هیچ وقت بچه‌ها را مجبور به قرآن خواندن نمی‌کرد.»

به اینجای صحبت که می‌رسیم، مادر علی‌ و حامد می‌گوید: «به بچه‌ها می‌گفت «هر کی کم‌تر غلط داشته باشه، جایزه داره.» ماه رمضان‌ها که همه باهم می‌نشستیم و نفری یک صفحه قرآن می‌خواندیم، گاهی اشاره می‌کرد که ما بزرگ‌ترها عمداً غلط بخوانیم تا اعتماد به نفس بچه‌ها بیشتر شود. می‌گفت برای اینکه بچه‌ها تشویق شوند، حتی شده یکی ـ دو تا از اِعراب را اشتباه بگوییم تا بچه‌ها از ما غلط بگیرند و تشویق شوند. بچه‌ها هم همیشه ذوق می‌کردند که از من و بابایشان غلط قرآنی می‌گیرند.»

نفسی می‌کشد و ادامه می‌دهد: «این کار باعث می‌شد هر دو از قرآن خواندن خوششان بیاید و جزء به جزء با ما ادامه دهند. خیلی وقت‌ها منتظر پدرشان می‌ماندند تا بیاید و بتوانیم با هم قرآن بخوانیم.»

همسر شهید ادامه می‌دهد: «علی که هنوز مدرسه نمی‌رفت، چندتا از سوره‌های کوچک قرآن را با زبان اشاره حفظ کرده بود. پدرش با او کار می‌کرد و تشویقش می‌کرد تا ادامه دهد. الآن علی کارت مربی‌گری قرآن دارد و خودش و خانمش هم هر دو حافظ کل قرآن هستند.»

از رفتار شهید در محل کارش می‌پرسیم. همسرش اینگونه پاسخ می‌دهد: «هر وقت اختلافی بین همکارانش پیش می‌آمد سعی می‌کرد با خواندن آیه قرآنی که می‌گفت نباید بین ما اختلاف باشد، آن را برطرف کند. همه می‌دانستند که نصیحت‌های او قرآنی است و از قرآن الگو می‌گیرد. من هم می‌دیدم که آن‌ها را در زندگی پیاده می‌کند.»

تا حرف از حاج قاسم به میان می‌آید، زهرا خانم تعریف می‌کند: «روزی زنگ در خانه را زدند. پسر کوچکم رفت و در را باز کرد. برگشت گفت «مامان سردار سلیمانی آمده!» باورم نشد. جلوی در رفتم و فهمیدم حاج قاسم بدون هماهنگی قبلی به خانه ما آمده است.»

همسر ابوحامد این را گفت و ادامه داد: «حاج قاسم به خانه آمد و نشستیم به صحبت کردن. میان صحبت‌ها از او گلایه کردم که شهید رضایی مظلوم واقع شده است، اما حاج قاسم این حرف را قبول نداشت و عقیده داشت شهید رضایی یکی از نیروهای مهم و مؤثر در سوریه بوده و عملکردش همیشه برای ما افتخارآفرین بود. او عقیده داشت همه شهدا مظلوم واقع شده‌اند.»

پایان پیام/


آگهی
دکمه بازگشت به بالا