فرهنگ

وعده جمیل حاج قاسم امنیت بود/ توحید قدم اول امنیت است

در نشست بررسی کتاب «قهرمان ملت» مطرح شد؛

در نشست بررسی کتاب «قهرمان ملت» حاضران گفتنذ وعده جمیل حاج قاسم سلیمانی امنیت بود و انگار ایشان و همرزمانش در راه تحقق وعده خداوند در آیه هجدهم سوره مبارکه سبا قدم برداشتند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب: ایالات‌متحده آمریکا، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را که به‌عنوان بازوی نظامی جمهوری اسلامی ایران در مبارزه با تروریسم در منطقه و فرامنطقه مطرح بوده و شناخته می‌شود، در لیست سازمان‌های تروریستی خارجی خود قرار داد. دولت آمریکا با این اقدام، برای نخستین بار نیروی نظامی رسمی یک کشور را در فهرست تروریستی خود گذاشت و براساس آن و مطابق با قانون تروریسم این کشور، دستگاه‌های این کشور موظف شدند به‌مانند دیگر گروه‌های تروریستی حاضر در این فهرست تروریستی آمریکا، نظیر داعش، القاعده و… با آن برخورد کنند.

در بامداد ۳ ژانویه ۲۰۲۰ میلادی نیروهای آمریکایی با دستور مستقیم رئیس جمهور آمریکا و با حمله موشکی پهپاد MQ-9 آمریکایی در نزدیکی فرودگاه بغداد، خودروهای حامل سردارسپهبد شهیدحاج قاسم سلیمانی فرمانده عالی رتبه نظامی جمهوری اسلامی ایران و نیز ابومهدی مهندس، جانشین فرمانده الحشد الشعبی به همراه هشت نفر از همراهان ایرانی و عراقی را مورد حمله قرار دارد و منجر به شهادت رسیدن آنها شد. ترامپ رئیس جمهور اسبق آمریکا و وزیر امورخارجه آمریکا اعلام کردند که این حمله به منظور پیشگیری از طرح‌های حملات آتی ایران بوده است. اقدام آمریکا در تروریستی نامیدن نیروی نظامی یک کشور اساساً مغایر با حقوق بین‌الملل است و نیاز به کنش و واکنش‌های صحیح و به موقع دارد.

تروریسم به عنوان یکی از پیچیده‌ترین موضوعاتی که تاریخ حیات بشریت و علی الخصوص قرن اخیر را تحت تأثیر آثار مخرب خود قرار داده است و به عنوان اقدامی ناقض حقوق بشر و عامل تهدید صلح و امنیت جهانی جبهه‌ای گسترده را جهت مبارزه به روی دولت‌ها و سازمان‌های بین المللی گشوده است، آن چنان که وقتی شورای امنیت سازمان ملل متحد در ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی در قطعنامه ۱۳۷۳ از دولت‌ها خواست که هر اقدامی را برای جلوگیری و مقابله با اقدامات تروریستی اتخاذ کنند فقدان تعریفی دقیق و پذیرفته شده از تروریسم، زمینه را برای مبارزه فراگیر و بی قید و بند با تروریسم فراهم کرد.

تروریسم در عین حال که ناقض حقوق بشر است اقدامی علیه امنیت در کشور به شمار می‌رود و بر همین اساس در تحقیقات و دادرسی‌های ضدتروریستی مأموران و قضات بر این باورند که در حال مقابله با دشمن نظام حاکم‌اند، نظامی که خود جزئی از آن و متعهد به حمایت و دفاع از آن هستند.

تروریسم، تهدیدی برای صلح و آن هم در سطح بالا و جهانی به شمار می‌آید؛ تهدیدی که دارای ترتیبات عمیق و مصادیق گسترده بوده که بطور روزافزون نیز بر دامنه و پیچیدگی آن افزوده می‌شود. تروریسم، پدیده‌ای جهانی است؛ و این جهانی بودن، مبین آن است که تروریسم ریشه‌های عمیق داشته و بروز و ظهور آن امری سطحی و مبتنی بر انگیزه‌های موقتی نیست. به علاوه در بعد هنجاری و رابطه میان ترور و ارزش‌های جهانی، روشن است که تروریسم، به سبب ماهیت، فرآیندی مذموم و مطرود در همه فرهنگ‌ها و ادیان و آموزه‌های اخلاقی است و این قابل تغییر نیست. همچنین جهانی شدن مدیریت مبارزه با تروریسم هم از معیارهای توفیق در راهبرد بین المللی مبارزه با تروریسم است. جهانی بودن پدیده تروریسم، مستلزم جهانی شدن مدیریت مبارزه با آن است. با در نظر گرفتن اینکه تروریسم، مسئله‌ای جهانی است و عمده جهانیان از آن در آسیب و رنج هستند، نمی‌توان کنش و واکنش در برابر آن را به مجموعه‌ای معدود و انگشت شمار از بازیگران بین المللی محول کرد و به دستاوردهای چنین روندی دلخوش کرد. با تکیه صرف بر یک اندیشه سیاسی یا ترجیح منافع یک یا چند بازیگر بین المللی، نمی‌توان فرایندی جهانی از امحا و نابودی ترور و تروریسم را نتیجه دهد.

ترور هدفمند در قلمرو حقوق کیفری قتلی فراقانونی و عمدی است که می‌تواند از سوی دولت و هواداران آن یا از طریق اشخاص، نهادها یا گروه‌های غیردولتی انجام شود. ویژگی مهم این قتل عمد انتخابی، عدم طی مراحل محاکمات قضائی و صدور حکم از دادگاه صالح است که این اقدام با قواعد و اصول حقوق کیفری و موازین مندرج در اسناد بین المللی متضمن حقوق بشر، در تعارض آشکار است. این قتل به مثابه قتلی انتخابی و فراسرزمینی، اصطلاحی است که پس از وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، به طور گسترده در ادبیات حقوق بین الملل و روابط بین الملل مطرح شده و در منابع نیز، عمدتاً به عملیات نظامی که برای کشتن افراد خاصی از شهروندان غیرنظامی یا اعضای سازمان‌های نظامی غیرقانونی توسط دولت‌ها صورت می‌گیرد، گفته می‌شود. در حقوق بین الملل عرفی و موضوعه هیچ اشاره‌ای به موضوع ترور هدفمند، قتل فراقانونی یا قتل سرزمینی نشده است. بررسی در کنوانسیون‌های لاهه (۱۹۰۷) منشور سازمان ملل متحد و کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو و پروتکل‌های الحاقی به آن و اساسنامه دیوان بین المللی کیفری نتیجه گیری می‌شود با توجه با آنکه این اسناد هیچ تصریحی به قتل هدفمند نداشته‌اند در نتیجه اصل بر غیر قانونی بودن آن می‌شود.

آیه هجدهم سوره سبا: میان آنها و سرزمین‌هایی که برکت داده بودیم شهرها و آبادی‌های آشکار قرار دادیم، و فاصله‏‌های متناسب و نزدیک مقرر داشتیم (و به آنها گفتیم) شب‌ها و روزها در این آبادی‌ها در امنیت کامل مسافرت کنید.‬ این آیه اهمیت بسیاری دارد و تو گویی که تمام هدف سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی قدم برداشتن در راه تحقق این آیه بوده است

باتوجه به مقررات حقوق بین الملل بشردوستانه، استنباط می‌شود که قتل هدفمند، تنها در طول یک مخاصمه مسلحانه و فقط علیه اهداف نظامی (رزمنده دشمن، تسلیحات و ادوات جنگی دشمن با تمایز رزمنده و غیررزمنده از یکدیگر) جایز است. مک گان، از علمای حقوق بین الملل نیز قتل هدفمند مشروع را قتلی می‌داند که در مخاصمه مسلحانه و بر اساس شناسایی و تمایز میان رزمنده و غیررزمنده انجام شده باشد. وی قتل هدفمند را فقط در شرایط وقوع مخاصمه مسلحانه و آنهم با متمایز کردن رزمنده از غیررزمنده که در ماده ۴ کنوانسیون ژنو (۱۹۴۹) با مفاهیمی چون حمل سلاح، پوشیدن لباس رسمی، تعلق به سازمان رزم و اطاعت از قوانین جنگی، بیان شده، مشروع می‌داند.

ایالات متحده برای اعمال قتل هدفمند تلاش کرده با ایجاد بسترهای حقوقی، این اقدامات پیش دستانه خود را مشروع و قانونی جلوه دهد. با وجود آنکه در منشور سازمان ملل متحد، عهدنامه چهارگانه ژنو و پروتکل‌های الحاقی آن و نیز در اساسنامه دیوان کیفری بین المللی، ذکری از موضوع قتل هدفمند به میان نیامده، ولی این موضوع در چند دهه اخیر توسط برخی دولت‌ها مانند ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی، مورد اعمال قرارگرفته و در حال گسترش است. اکثریت علمای حقوق بین الملل معتقدند که مشروعیت قتل هدفمند به جریان یک مخاصمه مسلحانه است و در غیر این صورت، قتل سیاسی یا اعدامی فراقانونی محسوب می‌شود، ولی باوجود این، دولت اشغالگر قدس از همان بدو تشکیل و ایالات متحده نیز به خصوص پس از واقعه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، به طور گسترده به این کار مبادرت کرده‌اند. ایالات متحده با اعلام این که در قتل‌های هدفمند و فرامرزی به جنگ با تروریسم، قائل به هیچ محدودیت جغرافیایی نیست، عملاً به نقض آشکار مصرح در بند ۴ ماده ۲ منشور مبادرت می ورزد.

در ادامه این جنایات، در ۳ ژانویه سال ۲۰۲۰ میلادی پهباد ایالات متحده آمریکا طی یک عملیات تروریستی با حمله به خودروهای حامل سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران و «ابومهدی مهندس» جانشین فرمانده الحشد الشعبی و دیگر همراهانشان در نزدیکی فرودگاه بغداد، پایتخت کشور عراق، مورد هدف قرار داده و ایشان را به شهادت رساندند. در پی این اقدام تروریستی، مقامات آمریکایی علت این اقدام را دستور صریح رئیس‌جمهور این کشور اعلام کردند. دونالد ترامپ رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده پس از این واقعه گفت: ژنرال قاسم سلیمانی هزاران سرباز آمریکایی را در برهه‌ای از زمان کشته یا به‌شدت مجروح ساخته و در حال برنامه‌ریزی برای عملیات‌هایی جدید بوده است و ایالات‌متحده آمریکا باید مدت‌ها قبل او را از میان برمی‌داشت و بطور ضمنی سعی بر القا این ادعا داشته است که سردار حاج قاسم سلیمانی علاوه بر دست داشتن در حمله ۲۷ دسامبر به مقر نیروهای آمریکایی و تأیید حمله به سفارت آمریکا به دنبال انجام حملات بیشتر علیه نیروهای آمریکایی در عراق بوده است و حمله به او در قالب دفاع مشروع پیشگیرانه ضرورت داشته است.

ترور هدفمند سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی با تعهدات بین المللی دولت آمریکا در چارچوب حقوق بشر کاملاً مباینت دارد. بدیهی است که اقدام آمریکا در ۱۹ فروردین ماه ۱۳۹۸ هجری شمسی که رسماً سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و از جمله نیروی قدس را به فهرست سازمان‌های تروریستی خارجی اضافه کرد، اقدامی مغایر حقوق بین الملل بوده و نمی‌تواند اقدام این دولت در ترور سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی را به عنوان یکی از فرماندهان عالی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی موجه جلوه دهد و قتلی هدفمند از نوع فراقضایی است که به نوبه خود نقض شدید حق حیات به عنوان یک قاعده آمره حقوق بشر است.

اما چگونه می‌توان این رخداد را پیگیری حقوقی کرد؟ در زمستان سال گذشته (۱۴۰۰) کتاب‌های متمم، واحد حقوق و روابط بین‌اللملل مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر کتاب «قهرمان ملت؛ پاسداری و دفاع از مرزهای جهان اسلام و بررسی ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی از نگاه قوانین بین‌المللی» تألیف مرتضی بریری و محمدمهدی سیدناصری را با شمارگان هزار نسخه، ۱۵۰ صفحه و بهای ۳۹ هزار تومان منتشر کرد.

در نشستی در خبرگزاری مهر با حضور مرتضی بریری و محمدمهدی سیدناصری به بررسی این کتاب نشستیم که در ادامه آن را مطالعه می کنید:

* در کتاب اشاره شده که جهاد دکترین دفاعی اسلام است. همچنین بر این نکته نیز تاکید شده که جمهوری اسلامی ایران ویژگی تهاجمی ندارد. شاید این شبهه برای مخاطبان کتاب پیش بیاید که پس چرا سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و نیروهایش در خارج از مرزهای ایران مشغول نبرد بودند. پاسخ شما به این سوال چیست؟

بریری: پاسخ به این سوال را با این نکته شروع می‌کنم که از دید سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی کل کشور ایران حرم است و اگر این حرم از دست برود، باقی ممالک اسلام نیز از دست خواهد رفت. پس برای حفظ این ملک که در خط مقدم مقاومت و مبارزه علیه استعمار و استکبار جهانی است باید تلاش بسیار کرد. با پیروزی انقلاب مقدس ایران غرب به شدت احساس خطر کرد و پیش خود حساب کرد که اکنون دیگر کسانی از میان مردم در ایران به قدرت رسیده‌اند که جز خدا از هیچ چیز دیگری واهمه ندارند و مردم همه یکپارچه پشت آنها ایستاده‌اند. بنابراین دیگر مثل دوران‌های قاجاریه و پهلوی نمی‌توانیم این سرزمین را تحت اشغال و استعمار خود داشته باشیم و نیروهای خود را و وابستگان خود را بر آنجا مسلط کنیم.

واقعیت این است که انقلاب اسلامی نه تنها دست غرب را از منافع ایران کوتاه کرد، بلکه جبهه مقابله تئوریک با غرب را نیز در سطح جهان به راه انداخت و این امر سبب شد تا هیمنه ایدئولوژیک غرب زیر سوال برود. انقلاب اسلامی ایران موجب شد تا کشورهای آزاده جهان و سیاستمداران غیروابسته، به مدل‌های تئوریک صحیح برای مقابله با غرب و نظام استکبار دست پیدا کنند و این زنگ خطری مهم برای ماهیت غرب بود. به همین دلیل غربی‌ها از همان سال‌های نخست پیروزی انقلاب، تصمیم به مقابله سخت گرفتند. نایب آنها در این مقابله ابتدا دیکتاتور عراق بود. پس از هشت سال دفاع قهرمانانه مردم ایران از انقلاب‌شان، دیگر برای غرب مسلم شد که نمی‌توانند به همین سادگی‌ها دوباره این کشور و این مرز و بوم مقدس را تحت سلطه خود درآورند. آنها جرأت حمله دوباره را از دست دادند و مقابله را به حوزه‌های دیگر کشاندند.

وعده جمیل حاج قاسم امنیت بود/ توحید قدم اول امنیت است

در برخورد سخت یک راه غربی‌ها، ناامن کردن مرزهای ایران و به سلطه درآوردن کشورهای همجوار بود. این مهم از دید رهبر عظیم الشان انقلاب و نخبگان نظامی ما از جمله سردار حاج قاسم سلیمانی پنهان نماند. به همین دلیل برای دفاع از حرم و دفاع از سرزمینی که در خط مقدم مقاومت است، باید نیروهایی در خارج از مرزها مستقر می‌شدند و این برای ترساندن دشمن نیز امری لازم بوده و هست. چنین روشی مقتبس از کلام الله مجید است و تفسیر آیه ۶۰ سوره مبارکه انفال ما را به آن می‌رساند. در کتاب اشاره کرده‌ایم که این روش را اندیشمندان مسلمان از جمله فارابی نیز توصیه کرده‌اند.

اما این استقرار به روش کشورهای استکباری نبود که حمله مستقیم انجام دهند و کشورهای دیگر را اشغال کنند. نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از هر جهت با کشورهای استکباری تفاوت دارد. ما برای تمام کارهای خودمان برخی خط قرمزها را داریم. شرع مقدس اسلام به ما اجازه تجاوز به دیگر کشورها را نمی‌دهد و دکترین نظامی ما کاملاً دفاعی است. بنابراین یک وجه ماجرا این است که ما برای دفاع نیاز داشتیم به خارج از مرزها برویم. اکنون به وجه دوم می‌پردازم و با این نکته دیگر کاملاً روشن می‌شود که چرا ما برای دفاع خارج از مرزها حضور داشته‌ایم.

وجه دیگر ماجرا این است که همانطور که اشاره شد انقلاب اسلامی ایران هیمنه ایدئولوژیک غرب را نیز زیر سوال برد. انقلاب اسلامی ایران دوگانه «مستضعف» و «مستکبر» را دوباره احیا کرد. این دوگانه را نیز می‌توان از دل کلام‌الله مجید بیرون آورد. تاکید بر همین دوگانه و مواجهه مستضعف با مستکبر باعث شد تا کشور ما در خط مقدم جبهه مبارزه با استکبار قرار بگیرد و آزادی‌خواهان سراسر جهان نیز به آن بپیوندند. خداوند نیز در قرآن مجید به ما دستور داده که هرجایی که ندای مظلومیت مظلومان بلند شد مسلمانان وظیفه دارند که به کمک‌شان بشتابند.

نظام استکبار جهانی به کمک خرده‌مستکبران اجاره‌ای‌شان در منطقه کشورهای محور مقاومت در منطقه و مرزهای ایران را مورد هجوم قرار داده بودند و آنها را ناامن کردند. حضور گروه‌های تروریستی در عراق و سوریه فاجعه‌بار بود. جنایت‌های آنان در حق مردم مظلوم این کشورها (چه مسلمان چه غیرمسلمان) دردآور بود و وظیفه شرعی و قرآنی ما ایجاب می‌کرد که به کمک آنها بشتابیم. امن کردن این کشورها و پاک کردن آنها از لوث وجود تروریست‌های تکفیری بجز اینکه مردم مظلوم این کشورها را از شر این هیولاهای آدم خوار آسوده می‌کرد، امنیت را برای ایران نیز به همراه می‌آورد. به همین دلیل حاج قاسم و نیروهایش با درخواست طرف‌های عراقی و سوری به این کشورها رفتند و البته مبارزان سلحشوری از همین کشورها و برخی دیگر از کشورهای مسلمان منطقه نیز به حاج قاسم پیوستند. پس حضور حاج قاسم و نیروهایش در منطقه به درخواست خود این کشورها بود و برکت‌های بسیاری برای مردم و جبهه مقاومت به همراه داشت.

* در کتاب اشاره شده که نخستین مؤلفه برای داشتن امنیت ایمان و توحید است. آیا حضور سردار سلیمانی در خارج از مرزها را که برای امنیت ایران و جهان اسلام بود بر اساس همین نکته می‌توان حضوری فرهنگی هم دانست؟

بریری: این مسئله را باید با توجه به مفهوم امنیت در کلام الله مجید بررسی کرد. خداوند در آیه ۹۷ از سوره مبارکه نحل وعده فرموده که اگر مردمان به او مؤمن باشند، پاداششان «زندگی امن» و حیات طیبه است. آیه ۵۵ از سوره مبارکه نور نیز اهمیت ویژه‌ای در بیان این مفهوم دارد. آیه چنین است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ.» ترجمه آیه چنین است: «خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏ اند وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین خود قرار دهد همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین خود قرار داد و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند تا مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید آنانند که نافرمانند.» بنابراین اگر ما ایمان داشته باشیم و به خدا کفر نورزیم نخستین پیامد آن امنیت مرزهایمان است. حق تبارک و تعالی در هجدهمین آیه از سوره مبارکه سبا دیگر وعده خود را تکمیل و کامل به مؤمنان می‌دهد. آیه و ترجمه‌اش چنین است: «وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُرًی ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ وَأَیَّامًا آمِنِینَ» میان آنها و سرزمین‌هایی که برکت داده بودیم شهرها و آبادی‌های آشکار قرار دادیم، و فاصله‏‌های متناسب و نزدیک مقرر داشتیم (و به آنها گفتیم) شب‌ها و روزها در این آبادی‌ها در امنیت کامل مسافرت کنید.

نظام استکبار جهانی به کمک خرده‌مستکبران اجاره‌ای‌شان در منطقه کشورهای محور مقاومت در منطقه و مرزهای ایران را مورد هجوم قرار داده بودند و آنها را ناامن کردند. حضور گروه‌های تروریستی در عراق و سوریه فاجعه‌بار بود. جنایت‌های آنان در حق مردم مظلوم این کشورها (چه مسلمان چه غیرمسلمان) دردآور بود و وظیفه شرعی و قرآنی ما ایجاب می‌کرد که به کمک آنها بشتابیم

این آیه اهمیت بسیاری دارد و تو گویی که تمام هدف سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی قدم برداشتن در راه تحقق این آیه بوده است. با این آیات خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید که اگر شما موحد شدید و ایمان آوردید تنها من را موجود برتری که تمام امور به دستش است دانستید، آنگاه از همه جهات رشد خواهید کرد. آنقدر علم و ثروت پیدا می‌کنید که شهرهایتان نزدیک به هم خواهد شد و به آسانی و در امنیت کامل مسافرت خواهید کرد. اینجا مفهوم سرزمین‌هایی که به آن برکت داده شده مهم است. یعنی مرزهای سیاسی اینجا اهمیتی ندارد. سرزمین برکت داده شده سرزمینی باایمانان است. شما اگر تسلیم محض خداوند شدید، برکت گسترده می‌شود. اگر ما امروز می‌توانیم به آسانی به عتبات عالیات برویم بدون آنکه ترسی از مزاحمت دشمنان خدا داشته باشیم از برکات مجاهدت‌های حاج قاسم و نیروهایش است. من نخوانده‌ام که حاج قاسم به تبلیغ اسلام بپردازد یا اینکه صرفاً فقط نجات مسلمانان یا شیعیان هدفش باشد. طریق سیر و سلوک او خود بهترین تبلیغ برای اسلام بود. ذات فرهنگی حضور او در خارج از مرزها از اینجا نمایان می‌شود. روایت‌های بسیاری شنیده‌ام که بر مبنای آنها به این درک رسیدم که برخی نیروهای دشمن را مهجور می‌دانست و برای خانواده و کودکان آنها دلسوزی می‌کرد.

راهپیمایی اربعین و اجتماع میلیونی شیعیان از سراسر جهان، نتیجه جانفشانی سردار سلیمانی است. او جان خود را در راه این هدف مقدس قرآنی تقدیم کرد. وعده جمیل او امنیت بود. به یقین اگر تقدیر بر طولانی شدن عمر پربرکت این شهید بزرگوار قرار می‌گرفت، در سال‌های آتی ما شاهد امنیت در سراسر جهان اسلام و شاید سراسر جهان بودیم. می‌دانیم که عمده بمب گذاری‌ها و ترورها از مردم عادی و در مناطق مسکونی در غرب که باعث کشته شدن مردمان بی‌گناه می‌شود، توسط تندروهای تکفیری – یعنی همان‌هایی که در سوریه و عراق به جان مسلمانان افتاده بودند – صورت گرفته و می‌گیرد. حاج قاسم در خط مقدم مبارزه با تروریسم بود و تروریسم دولتی نظام استکبار جهانی نیز به همین دلیل نمی‌توانست این مجاهد را تحمل کند. ترور و ناامنی محصول نظام استکبار است. هدف استکبار ناامن کردن کشورها، بویژه کشورهای مسلمان است تا برنامه‌های خود را پیش ببرد.

* عمده تکیه شما بر قرآن کریم برای طرح مسئله امنیت آیا دلیلی است بر دیدگاه سردار سلیمانی نسبت به همگرایی و اتحاد جهان اسلام؟

بریری: همانطور که اشاره کردم برای حاج قاسم انسان و تکریم او مهم بود و این یکی از اصل‌های نظام فکری او به شمار می‌رود. چنین مأموریتی را هم از کلام خدا گرفته بود. قرآن و کلام الله مجید یکی از اشتراکات مهم مسلمانان است. عمده تفرقه مسلمانان در مباحث کلامی است و نه اسوه‌های فکری آنها. شما اگر زندگی و مبارزه حاج قاسم را بکاوید به هیچ عنوان به چیزی برنمی‌خورید که از آن بوی تفرقه به مشام برسد. از این جهت حاج قاسم یکی از مصلحان برجسته جهان اسلام است و کارش در امتداد کار مصلحان و متفکرانی چون سید جمال الدین اسدآبادی و امام موسی صدر به شمار می‌رود.

حاج قاسم فارغ از تخصص و نبوغش در مسائل نظامی، واقعاً یک متفکر برجسته هم به شمار می‌رفت. شاید از این نکته تاکنون غفلت کرده‌ایم. آنچه مدام از او شنیده و خوانده‌ام، تبحر حیرت آور در مسائل نظامی است و از عظمت فکری و روحی او شاید غفلت کرده‌ایم. این عظمت و این تلاش و این همه وابستگی فکری‌اش به کلام الله مجید همه و همه در درجه نخست از توحید او برمی‌آید. شوخی نیست یک تنه کاری کنی که زلزله‌ای به دامن نظام استکبار جهانی با آن همه ادعا پیرامون هیمنه‌اش بیفتد.

* اگر موافق باشید بپردازیم به مسائل حقوقی که پیرامون جنایت ترور حاج قاسم وجود دارد. آیا اقدام ایالات متحده آمریکا در به شهادت رساندن سردار شهیدحاج قاسم سلیمانی به عنوان فرمانده عالی رتبه نظامی ایران به هنگام مأموریت در عراق، تجاوز مسلحانه به دولت جمهوری اسلامی ایران است؟

سیدناصری: اقدام ایالات متحده در به شهادت رساندن سردار شهیدحاج قاسم سلیمانی، توسل غیرقانونی به زور علیه حاکمیت دولت جمهوری اسلامی ایران و ناقض بند ۴ ماده ۲ منشور سازمان ملل متحد قلمداد می‌شود. این بند دولت‌ها را از تهدید یا استفاده از زور علیه استقلال، حاکمیت یا تمامیت ارضی یکدیگر و یا مغایر اهداف منشور منع کرده است اما به نظر می‌رسد تجاوز مسلحانه آمریکا به ایران با توجه به قطعنامه ۳۳۱۴ مجمع عمومی سازمان ملل متحد قابل اثبات نباشد. ماده یک این قطعنامه تجاوز را کاربرد نیروهای مسلح علیه حاکمیت، تمامت ارضی یا استقلال سیاسی دولتی دیگر یا به کار بردن آن از دیگر راههای مغایر با منشور ملل متحد قلمداد کرده است و موضوع مورد تجاوز باید رابطه مستقیمی با زوال یا به مخاطره افتادن حیات و موجودیت کشور داشته باشد.

* ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی با استناد به دکترین دفاع پیشگیرانه و دفاع پیش دستانه آمریکا قابل توجیه است؟

سیدناصری: به نظر می‌رسد با توجه به ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد و رویه دیوان بین المللی دادگستری، دفاع مشروع باید در پاسخ به حمله‌ای مسلحانه باشد. از طرفی دکترین دفاع مشروع پیشگیرانه دکترین مغایر با منشور ملل متحد است. اکثریت قریب حقوقدانان این دکترین را مغایر با منشور سازمان ملل متحد و حقوق بین الملل می‌دانند و در مورد دکترین دفاع مشروع پیش دستانه نیز به نظر می‌رسد که این دکترین نیز مغایر منشور سازمان ملل متحد است.

وعده جمیل حاج قاسم امنیت بود/ توحید قدم اول امنیت است

با این حال، این دکترین در مقایسه با دکترین دفاع مشروع پیشگیرانه از اقبال بیشتری برخوردار است؛ اما در این با توجه به قضیه مورد بحث آمریکا از مستندات کافی برای استناد به آن نیز برخوردار نیست. برای استناد به این از دکترین، باید وجود حمله مسلحانه فوری و قریب الوقوعی از سوی دولت دفاع کننده اثبات شود که ایالات متحده آمریکا به چنین موردی نپرداخته است. بنابراین این ترور و این جنایت حتی با قوانین خود آمریکایی‌ها هم نمی‌خواند.

* با وجودی که می‌دانیم حاج قاسم مبارزه‌ای فراگیر را با تروریسم در منطقه خاورمیانه داشت، از منظر حقوق بشر ترور این سردار رشید اسلام چه وضعیتی پیدا می‌کند؟

سیدناصری: اقدام آمریکا نوعی ترور هدفمند و ناقض حق حیات به عنوان محوری‌ترین حق بشری است که د راعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و دیگر اسناد بین المللی مورد تصریح قرار گرفته است. در میان اسناد بین المللی متعدد، میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که در ۸ ژوئن ۱۹۹۲ میلادی به تصویب ایالات متحده آمریکا رسیده است در ماده ۴، حق حیات و ممنوعیت سلب خودسرانه حیات را واجد آن چنان اهمیتی قلمداد کرده است که حتی در زمان بروز یک وضعیت فوق العاده عمومی که حیات کشور را در معرض خطر قرار دهد، آن حق را در کنار برخی دیگر از حق‌های بشری غیرقابل عدول قلمداد کرده است.

* آیا جمهوری اسلامی ایران امکان طرح دعوی نزد مراجع و محاکم بین المللی را دارد؟

سیدناصری: بله صد در صد می‌تواند. به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی ایران می‌تواند قضیه را به مراجع بین المللی به ویژه مجمع عمومی سازمان ملل متحد و شورای حقوق بشر ارجاع دهد. طرح دعوی در دادگاه‌های داخلی کشورهای عراق و ایران نیز به ویژه به علت قاعده مصونیت دولت‌ها در مقابل دادگاه‌های خارجی امکان پذیر نیست. طرح مسئولیت کیفری فردی رئیس جمهور آمریکا در قالب اساسنامه دیوان کیفری بین المللی قابل تأمل است.

سرزمین برکت داده شده سرزمینی باایمانان است. شما اگر تسلیم محض خداوند شدید، برکت گسترده می‌شود. اگر ما امروز می‌توانیم به آسانی به عتبات عالیات برویم بدون آنکه ترسی از مزاحمت دشمنان خدا داشته باشیم از برکات مجاهدت‌های حاج قاسم و نیروهایش است

در هر حال این امر مستلزم تطبیق عناصر مادی و معنوی جنایت تجاوز با عمل منتسب به دونالد ترامپ به عنوان متهم اصلی این پرونده است. علاوه بر آن هیچیک از دولت‌های درگیر در این قضیه عضو اساسنامه دیوان کیفری بین المللی نیستند و با توجه به موقعیت آمریکا در شورای امنیت امکان ارجاع وضعیت توسط شورای امنیت به دیوان کیفری بین المللی منتفی است. با توجه به فضای سیاسی موجود و رویه دیوان که حتی تحقیق در مورد جنایات ارتکابی در برخی مناطق را به دلایل مالی و اقتصادی متوقف ساخته، بعید است دادستان دیوان رأساً به تحقیق در مورد اقدام آمریکا در ترور سردار حاج قاسم سلیمانی به عنوان جنایتی بین المللی مبادرت ورزد. جرم انگاری نشدن تروریسم در اساسنامه دیوان، و آستانه و شدتی که برای جنایت تجاوز تعریف شده است در همان نگاه اول دادستان را از تحقیق و بررسی بیشتر اقدام مزبور منصرف خواهد کرد.

بریری: البته همه ما می‌دانیم که نظام استکبار جهانی دستی برتر را نیز در مجامع بین‌المللی دارد و شوخی است که فکر کنیم استکبار در این مجامع نفوذ ندارد و آنها را مال خود نکرده است. مگر سازمان ملل، شورای امنیت و… مقابل نسل کشی رژیم صهیونیستی از فلسطینی‌های مظلوم و حجم گسترده ترور توسط آنها در سراسر جهان چه کاری توانسته‌اند بکنند؟ با این اوصاف خوب است که ما شکایت خود را به این مجامع ببریم تا دو رویی آنها و وابستگی‌شان به استکبار بیش از پیش عیان شده و نزد مردم آزاده جهان رسواتر از قبل شوند.

منبع خبرگزاری مهر

آگهی
دکمه بازگشت به بالا