فضای مجازی

کاغذ مفت؛ ثبت‌نام مفت؛ تریبون مفت!

هرچند با چاره‌اندیشی وزارت کشور تعداد داوطلبان ریاست‌جمهوری کاهش داشته اما باز هم کسانی ثبت‌نام کرده‌اند که همه می‌دانند صلاحیت‌ ریاست جمهوری را ندارند اما چه چیز بهتر از یک «تریبون مجانی»؟


دریافت
1 MB

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: «حالا بفرمائید اصلاً چطور شد شما به فکر انتخابات و اینها افتادید؟» حاجی گرینوف جواب می‌دهد: «والا حاج‌آقا از یک خواب شروع شد. من خواب دیدم توی یک میدون‌گاهی بزرگی هستم که مردم هم جمع هستند. یک پرنده‌ای داشت بالای سر همه پرواز می‌کرد. نگاه همه به این پرنده بود. این پرنده چرخید و چرخید و آمد روی شانه راست من نشست. من از خواب پریدم؛ احساس تکلیف کردم!»

حاج‌آقا به حاجی گرینوف می‌گوید: «عجب! خب حالا این پرنده چی بود؟ باز بود؟» گرینوف جواب می‌دهد که: «دیگه باز و بسته‌اش را نمی‌دانم.» بیژن قالپاق شانه به شانه بایرام لودر نشسته، هر دو پا به میانسالی گذاشته‌اند. بیژن به گرینوف طعنه می‌زند: «پرنده لاشخور نبود حاج‌آقا؟»

این سکانس از اخراجی‌های ۳ یکی از ویدئوهای پرتکرار یکی دو روز گذشته در شبکه‌های اجتماعی فارسی زبان بود، یکی از هزاران محتوایی که کاربران ایرانی با استفاده از آن، به ثبت‌نام پرتعداد چهره‌های سیاسی و نیمه‌سیاسی واکنش نشان دادند.

احساس کمرشکن تکلیف

«احساس تکلیف» عبارتی است که دستمایه این کنایه‌ها شده و با جست‌وجوی آن می‌توان بخشی از واکنش‌های مذکور را مرور کرد:

_ چه خبر شده؟ چرا همه «احساس تکلیف» کرده‌اند؟

_ جا دارد ستاد انتخابات وزارت کشور یک جشن تکلیف برای ۸۰ نفر از مسئولان فعلی و سابق که «احساس تکلیف» کردند و پا به میدان انتخابات گذاشتند، بگیرد!

_ با این تعداد از کاندیدا که همگی بر اساس «احساس تکلیف» آمدند می‌توان جشن تکلیف گرفت!

_ امروز یک ویدئو از امام وعده‌های صادق دیدم. می‌گفتند مصیبتی که در قرآن درباره اموال و جان‌هاست، از امتحانات کوچک خداست. امتحان بزرگ‌تر در حب مقام است! آقایان فک کنم حواسشان نیست به امتحانات خداوند! بیشتر «احساس تکلیف» کمرشان را شکسته!

_ به نظرتان اینها که «احساس تکلیف» کردند، تکلیف‌های قبلی‌شان را درست انجام دادند؟

واقعیت کمتر از اینهاست

آمد جلوی دوربین خبرنگارها نشست و گفت: «مردم قضاوت کنند قالیباف واقعی کدام است! او اسم و رسمش قالیباف است اما من شغل و تمام زندگی‌ام قالیبافی است.» واقعاً قالیباف بود. انگشت‌های زمخش را که تکان می‌داد مشخص بود قالیبافی می‌کند. حبیب رحمانی مرد میانسالی با لهجه شیرین یزدی آستین‌هایش را تا آرنج بالا زده و سال ۸۴ نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری شده بود.

آن سال‌ها، در ستاد انتخابات کشور به روی همه خلق‌الله باز بود و از قالیباف و شالیکار گرفته تا خلبان پرواز و کارشناس تربیت بدنی همه می‌توانستند ثبت نام کنند. نتیجه این بود که مثلاً در همان سال ۸۴ هزار و چهارده نفر ثبت نام کردند و از این تعداد تنها هفت نفر به رقابت نهایی راه یافتند. آخرین بار یعنی سال ۱۴۰۰ برای انتخابات ریاست جمهوری ۵۹۲ نفر در وزارت کشور حاضر شدند که از این تعداد هم فقط هفت نفر تأیید صلاحیت شدند.

حالا بعد از تمام تجربه‌های پر هزینه و پر حاشیه ثبت نام‌های ریاست‌جمهوری، این بار ستاد انتخابات کشور یک پیش مرحله برای ثبت نام گذاشته؛ بخشی که در آن افراد داوطلب استعلام می‌گیرند تا بدانند شرایط لازم را دارند یا نه. بخشی که عکاس و خبرنگارها هم آنجا حضور نداشته‌اند. اگر شرایطش را داشته باشند بعد از آن به بخش اصلی بخش ثبت نام می‌رفتند؛ همان جا دوربین‌ها و بلندگوها پایین پله‌ها منتظرشان بودند.

همین کار کافی بود تا ثبت نام‌های چند صد نفری سال‌های دوره‌های قبل این بار به عدد ۸۰ محدود شود. بر اساس آنچه اعلام شد، ۲۸۷ نفر برای ثبت نام خود را به وزارت کشور رسانده بودند اما از این تعداد، حدود یک چهارم توانستند مرحله ثبت نام را کامل کنند. اما سوال مهم این است که ۸۰ نفری که ثبت نام‌شان را کامل کردند، برای دوربین‌ها دست تکان دادند، پشت تریبون ایستادند و چند دقیقه پخش زنده تلویزیونی را از آن خود کردند، چند نفر واقعاً در قد و قامت ریاست‌جمهوری جمهوری اسلامی ایران هستند؟ آیا این عدد نمی‌تواند کمتر از این باشد و واقعی‌تر؟

ثبت نام مفت؛ رد صلاحیت مفت!

امتحان آئین‌نامه داده بود و رد شده بود. قبول نمی‌کرد دوباره آزمون بدهد. می‌گفت: «ضایع است! دوباره امتحان بدهم دوباره بگیم رد شدم؟ خب شرکت نمی‌کنم!» تجدید شدن، اخراج شدن، سابقه‌دار شدن یک زمانی قبح داشت! برگه افتخار نبود. اما از جایی که درست نمی‌دانیم کجا، ماجرا برعکس شد. ماجرای تأیید صلاحیت چیزی شبیه همین ماجراست. یک زمانی رد صلاحیت قبح داشت اما حالا به یک تکرار مطلوب برای برخی چهره‌ها شده است!

کسانی ثبت نام می‌کنند که مردم کف بازار هم می‌دانند صلاحیت‌شان تأیید نخواهد شد؛ اما ثبت نام می‌کنند چون نه اعلام حضور برایشان هزینه دارد و نه عدم احراز صلاحیت‌شان! هزینه که ندارد هیچ، فایده هم دارد.

نه چک می‌زنند و نه چانه؛ یک ارتش از خبرنگاران و عکاسان را می‌آورند پای سخنرانی‌شان. اسم‌شان روی تیتر همه رسانه‌های بر خط می‌رود؛ به علاوه پنج دقیقه پخش زنده تلویزیونی! پنج دقیقه‌ای که شاید به خواب خود هم نبینندش.

نماینده ادوار مجلس که در حوزه انتخابیه خود رأی نیاورده، کسی که سه دوره پشت سر هم رد صلاحیت شده، کسی که مهم‌ترین سابقه مدیریت و سیاستش حضور در یک باشگاه فوتبالی است، همه اینها حتماً بهتر از مردم کوچه و بازار می‌داند که در میان تعداد انگشت‌شمار تاییدشدگان نخواهند بود، اما چه کسی تبلیغ رایگان نامش را از دست می‌دهد؟ هرچند که «تبلیغ بد» باشد!

اینجا صف ثبت نام لاستیک خودرو نیست

یکی از کسانی است که زحمت ثبت نام را به خودش، رسانه‌ها و ستاد انتخابات داده تا پشت تریبون برود و بگوید: «ان‌شاءالله شورای محترم نگهبان من را جز داوطلبان قرار ندهد؛ اگر شورای نگهبان من را جز داوطلبان قرار داد مردم به من رأی ندهند تا از پاسخ سوال در یوم‌الحساب معاف شوم! و اگر اعتماد کردند آن گاه در مسیر خدمت، کفش آهنی خواهم پوشید!» این ادبیات کسی است که در حوزه انتخابیه اصفهان در مجلس یازدهم با حدود ۱۶۰ هزار رأی به بهارستان راه یافت. یکی از جمع حدوداً چهل نفره نمایندگان ادوار مجلس که خود را مناسب ریاست جمهوری ایران دیده است!

به نظر می‌رسد کسانی که دوره‌های قبل تأیید صلاحیت شدند حالا این تصور را برای گروهی از داوطلبان به وجود آورده و پیش خود گفته‌اند: «مگر من از فلانی و فلانی چه کم دارم؟» با همین منطق و با خیال اینکه دست کم به عنوان زینت‌المجالس در جمع نامزدهای نهایی باشند خود را برای ثبت نام به زحمت انداخته‌اند.

شاید وقت آن رسیده که بعد از ساز و کار جدید و عدم ثبت نام عمومی، یک آئین نامه داخلی مصوب شود تا بساط این حاشیه‌ها نیز محدودتر شود. چاره می‌تواند مادی یا معنوی باشد؛ مثلاً فرد داوطلب اگر سابقه سیاسی یا اجرایی حداقلی را ندارد، باید دست کم بیست امضا از نمایندگان ادوار مجلس یا کسانی که سابقه وزارت دارند داشته باشد تا این طور مشخص شود این چهره نه تنها یک شبه تصمیم نگرفته برای ثبت نام اقدام کند بلکه مدت‌ها رایزنی کرده و حتی از حمایتی شبیه به حمایت حزبی برخوردار است.

راهکارهای مادی زیادی نیز قابل پیش‌بینی است که نه تنها مخالف قانون اساسی نیستند؛ بلکه باعث می‌شود آنچه در روزهای ثبت نام انتخابات رقم می‌خورد هم از نظر زمان، هم از نظر فضای سیاسی و هم از نظر هزینه‌های کلان رسانه‌ای و اداری منطقی‌تر و عقلانی‌تر باشد.

فردا نه؛ از امروز احساس تکلیف کنید!

با همه اینها و هرچند که حال و هوای انتخاباتی داغ شده اما هنوز فراموش نکردیم رئیس‌جمهور فقید کشورمان در یک حادثه تلخ به شهادت رسید و موعد انتخابات را یک سال جلوتر انداخت. سوال این است کسانی که یک کارنامه سیاسی قابل اتکا ندارند، با کدام برنامه ریخته نشده در این شرایط کشور پشت تریبون می‌ایستند و با لبخندهای پهن و ژست‌های تبلیغاتی از رئیس‌جمهور شدن سخن می‌گویند؟

شورای نگهبان طبق قانون برای بررسی صلاحیت‌ها پنج روز فرصت دارد؛ اما اگر این کار به طول بینجامد می‌تواند پنج روز دیگر این پروسه را تمدید کند. کسانی که می‌دانند حتی ابتدایی‌ترین ویژگی‌هایی که در اصل یکصد و پانزدهم قانون اساسی آمده را ندارند، چرا و چگونه به خود اجازه می‌دهند زمان و نیروی تمام ساختار رسانه و قانونی کشور را معطل خود کنند؟ احساس تکلیف درباره ۴ سال نه، بهتر نیست احساس تکلیف از همین چهار روز پیش روی‌شان شروع شود؟

آگهی
دکمه بازگشت به بالا