فرهنگ

ترجمه فرزانه طاهری از «پدران و پسران» به چاپ دوم رسید

توسط نشر مرکز؛

رمان «پدران و پسران» نوشته ایوان تورگنیف با ترجمه فرانه طاهری به‌تازگی توسط نشر مرکز به چاپ دوم رسید.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «پدران و پسران» نوشته ایوان تورگنیف با ترجمه فرانه طاهری به‌تازگی توسط نشر مرکز به چاپ دوم رسیده است.

این‌رمان درباره رابطه پدر و پسری است که پدر فردی محافظه‌کار و محتاط است و پسرش با نام بازارف که شخصیت محوری داستان هم هست، شخصیتی تند و تیز و جسور دارد. «پدران و پسران» برای اولین‌بار سال ۱۸۶۲ منتشر شد. این‌کتاب اولین‌رمان بزرگ روسی است که شهرت جهانی به دست آورد و راه را برای آثار نویسندگانی چون داستایوفسکی و تولستوی هموار کرد. روابط انسانی، عشق، ایمان، دوستی، دلشکستگی و … ازجمله مفاهیمی هستند که مخاطب این‌داستان با آن‌ها روبروست.

یکی از ویژگی‌های این‌رمان که اتفاقاتش مربوط به دهه ۱۸۶۰ روسیه است، از این‌قرار است که شخصیت‌هایش تیپ‌های سیاه و سفید نیستند و نویسنده آن‌ها را با توجه به واقعیت عصر خودش خلق کرده که نظام ارباب رعیتی در روسیه حاکم بود.

نسخه‌ای که نشر مرکز از ترجمه «پدران و پسران» چاپ کرده، یک‌مقاله در حکم موخره دارد که به‌قلم تاتیانا تالستایا نویسنده رمان و داستان‌کوتاه روسی نوشته شده است.

رمان «پدران و پسران»‌ در ۲۸ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

آرکادی اول از همه از پله‌های جلوخان پایین آمد و سوار کالسکه سیتنیکف شد. خدمتکار مخصوص با احترام تمام کمک کرد سوار شود، اما آرکادی آماده بود او را کتک مفصلی بزند یا خودش گریه سر دهد. بازارف در تارنتاس مستقر شد. به قصبه خاخلفسک که رسیدند، آرکادی صبر کرد تا فیدوت مهمانخانه‌چی اسب‌ها را عوض کند، و بعد به طرف تارانتاس رفت و با همان لبخند همیشگی به بازارف گفت:

«یوگینی، مرا هم با خودت ببر. دلم می‌خواهد همراهت باشم.»

بازارف از لای دندان‌ها گفت: «سوار شو.» وقتی سیتنیکف که سوت‌زنان دور کالسکه‌اش قدم می‌زد این را شنید دهانش از حیرت باز ماند؛ اما آرکادی با خونسردی وسایلش را از کالسکه او بیرون آورد و سوار تارانتاس شد و کنار بازارف نشست و با ادب سری برای همسفر پیشینش خم کرد و فریاد زد: «بزن برویم!» تارانتاس به حرکت درآمد و کمی بعد از دیده پنهان شد… سیتنیکف که خود را پاک باخته بود نگاهی به سورچی‌اش کرد، اما سورچی داشت شلاقش را دور دم یکی از اسب‌های یدک می‌چرخاند. سیتنیکف به داخل کالسکه‌اش جست زد و بر سر دو رعیت رهگذر عربده کشید که «کلاه‌تان را سرتان کنید احمق‌ها!» و خود را به شهر رساند؛ دیروقت شده بود، برای همین گذاشت روز بعد در خانه کوکشینا آن دو «نفهم از خود راضی عوضی» را به باد دشنام بگیرد.

چاپ دوم این‌کتاب با ۲۹۶ صفحه، شمارگان ۸۰۰ نسخه و قیمت ۱۹۸ هزار و ۵۰۰ تومان عرضه شده است.

آگهی
دکمه بازگشت به بالا