بین الملل

ایران و تحرکات آمریکا در منطقه؛ برجام گامی متزلزل – بخش اول


با توجه به روندهای در حال ظهور می‌توان شکل‌گیری ائتلاف‌هایی را پیرامون جمهوری اسلامی ایران مشاهده کرد که با هدایت و پشتیبانی آمریکا با هدف انزوای ایران و حذف مزیت‌های راهبردی تهران در مناطق پیرامونی طراحی شده است.

«حسن شکاری» کارشناس مسائل اورآسیا در یادداشتی که در اختیار دفتر منطقه‌ای خبرگزاری فارس قرار داد، به رویکرد ایالات متحده آمریکا و شکل‌گیری ائتلاف‌هایی علیه ایران در منطقه پرداخت.

در این یادداشت آمده است: عملکرد ایالات متحده آمریکا در دست کم تاریخ یک سده اخیر این کشور بیانگر این بوده است که استراتژی کلان آن، همواره فراتر از دغدغه در خصوص «امنیت فیزیکی»، ایجاد یـک « نظام جهانی مطلوب آمریکایی» بوده است.

در حالی‌که در ابتدای دهه ۱۹۹۰، آمریکایی از فروپاشی رقیب نظامی و ایدئولوژیک خویش خوشحال بودند، بر این واقعیت نیز آگاه بودند که این تک قطبی نظام بین الملل مبتنی بر قدرت هژمون ایشان میان پرده‌ای بیش نخواهد بود مگر اینکه استراتژیست‌ها و سیاستگذاران آمریکایی، با طراحی راهبردهایی، مانع از کنشگری بازیگران مستقل و تهدیدکننده هژمونی آمریکایی شوند که طبیعتاً در صدر فهرست این بازیگران چین، روسیه و ایران قرار داشته و دارد.

در شرایطی که مهار ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در قالب حمایت از تکاپوهای تجزیه‌طلبانه، طراحی کودتا، تحریک عراق برای حمله به ایران، تهاجم رسانه‌ای و فرهنگی، توطئه برای ایجاد اغتشاش سیاسی و اعمال تحریم‌های بی‌شمار اقتصادی، در سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا یک اصل ثابت و غیر قابل تغییر بود اما به موازات افزایش قدرت محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران، بر اهمیت این راهبرد در سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا افزوده شده است.

شکست طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا که از سوی سیاستمداران نومحافظه‌کار آمریکایی در دوران جورج بوش حمایت می‌شد، آمریکایی‌ها را به این باور رساند که وجود یک ایران قدرتمند و معتقد و عامل به مقاومت، مانع از به نتیجه رسیدن طرح های آمریکایی برای تسلط بر این منطقه خواهد بود.

این فهم راهبردی، در رویکرد سیاست خارجی اوباما تاثیرات خود را گذاشت و نقطه مرکزی سیاست خاورمیانه‌ای اوباما، بر ایران متمرکز شد. در این دوره آمریکایی‌ها تلاش کردند با انتخاب راهبرد تحریم و مذاکره همزمان موسوم به چماق و هویج، تصمیم‌گیران و تصمیم سازان سیاست خارجی ایران را به سمتی سوق دهند که ایران باید بین دو گزینه مقاومت در برابر خواسته‌های آمریکا و در نتیجه تحمل فشارهای روزافزون اقتصادی و انزوا فزاینده سیاسی و یا همکاری با آمریکا یکی را انتخاب کند.

از سوی دیگر در این رویکرد جدید، آمریکا با اولویت‌بندی خواسته‌های خویش در مواجهه با ایران، گام‌های مرحله‌ای را طراحی کرد. با توجه به نگرانی‌هایی که آمریکا از ظهور یک ایران هسته‌ای در منطقه غرب آسیا داشت، اولویت خود را در مرحله اول مهار هسته‌ای ایران قرار داد.

هر چند آمریکایی‌ها با همکاری اتحادیه اروپا اقدام به اعمال تحریم‌های مختلف به جمهوری اسلامی ایران کردند، اما جمهوری اسلامی ایران در چارچوب مورد انتظار آنها بازی نکرد و ضمن آنکه به فعالیت‌های هسته‌ای خود ادامه داد، تیم وقت مذاکره‌کننده ایرانی به ریاست سعید جلیلی باب دیپلماسی را باز نگاه داشتند و مذاکرات ۵+۱ تداوم یافت که البته ادامه آن در دولت یازدهم پی گرفته شد، هر چند که با انتقال پرونده از دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه و تغییر بخش عمده تیم مذاکره‌کننده ایرانی، تفاوت‌هایی نیز در مشی و نگاه طرف ایرانی ظاهر شد.

نتیجه مذاکرات ایران با گروه ۵ +۱ امضاء توافق برجام در ۲۳ تیرماه سال ۱۳۹۴ بود. در حالی‌که بسیاری از کارشناسان ایرانی توافق برجام را پایانی بر تنش ۴۰ ساله ایران و آمریکا و به بیانی پایان سیاست مهار ایران می دانستند، واقعیت خیلی زود خود را نشان داد و آمریکایی‌ها، به جای اجرای مفاد برجام، وارد فاز دیگری از سیاست مهار شدند و خواستار مذاکره جمهوری اسلامی ایران در موضوعات منطقه‌ای شدند.

این رویکرد با واکنش مقامات ارشد ایران مواجهه شد و رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی ۱ فروردین ۱۳۹۵ این‌گونه موضع گرفتند: «اینها می‌خواهند این را به عنوان یک گفتمان در میان نخبگان جامعه ترویج کنند و به تدریج آن را در میان مردم و افکار عمومی سرریز کنند. طرف مقابل یعنی دستگاه جریان‌ساز می‌گوید ایران دارای ظرفیت‌های فراوان اقتصادی است. هدف از توافق این بود که کشور ایران، بتواند از این ظرفیت‌ها استفاده کند حال این توافق کافی نیست و مسائل دیگری هم هست. هم باید ملت و دولت ایران تصمیم بگیرند و اقدام کنند. حرفشان این است. بنابراین در قضیه هسته‌ای توافق شد اسمش را گذاشتیم برجام؛ برجام دیگری در قضایای منطقه و قانون اساسی کشور؛ برجام ۲ و ۳ غیره باید به وجود بیاید تا بتوانیم راحت زندگی کنیم. تدریجاً موضوع را به این خواهند کشاند که چرا اصلاً نیروی قدس تشکیل شده؟ چرا سپاه تشکیل شده است؟ چرا باید سیاست‌های داخلی جمهوری اسلامی طبق قانون اساسی، چرا باید با اسلام تطبیق پیدا کند؟» 

پایان دوران ریاست جمهوری اوباما با این درک بین استراتژیست‌های سیاست خارجی آمریکا همراه بود که نمی‌توان ایران را با سیاست مرحله‌ای فریب داد و بایستی به صورت صریح و با اتخاذ رویکرد خشن، ایران را مجبور به پذیرش خواسته‌های آمریکا یا همان سیاست مهار کرد.

با آغاز به کار «دونالد ترامپ» در ژانویه ۲۰۱۷ به عنوان رییس جمهور آمریکا، وی شعار «اول آمریکا» را مطرح کرد که در استراتژی امنیت ملی ترامپ در دسامبر ۲۰۱۷ نیز برجسته شد. مطابق این استراتژی آمریکا به دنبال خاورمیانه‌ای است که تحت تسلط هیچ قدرت مخالفی نباشد.

چارچوب مشخص دولت آمریکا در ارتباط با رویکرد و اهداف جدید در سخنرانی وزیر خارجه آمریکا در بنیاد «هریتج» در می ۲۰۱۸ طرح شد. از نظر پمپئو دلیل ترامپ برای خروج از برجام، نقص‌های عمده توافق بود که نتوانسته بود موجب مهار ایران شود: «چرا که برجام موجب حمایت ایران از نواب منطقه‌ای و در نتیجه  حضور بیشتر در عراق، سوریه و یمن، لبنان شده و صرفا دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای را به عقب انداخته است.»

در این راستا آمریکا سیاست فشار حداکثری را علیه ایران در پیش گرفت. در نوامبر ۲۰۱۸« مایک پمپئو» در تشریح این سیاست گفت: «هدف از کمپین فشار حداکثری، تغییر اساسی رفتار ایران با محروم کردن از منابعش است تا مانند یک کشور عادی عمل کند.»

پمپئو در این سخنرانی ۱۲ شرط برای ایران جهت بازنگری در کمپین فشار  حداکثری طرح کرد. این شروط از جمله شامل توقف غنی‌سازی اورانیوم، کنار گذاشتن برنامه موشکی بالستیک، عدم حمایت از حزب‌الله، حماس، جهاد اسلامی، گروه‌های شیعه عراق و یمن، خروج از سوریه، پایان تهدیدات علیه متحدان آمریکا مانند عربستان، امارات، اسرائیل و نیز عدم تهدید کشتیرانی بین‌المللی و حملات سایبری بود.

این کمپین طیف گسترده‌ای از اقدامات واشنگتن علیه تهران را به‌صورت هماهنگ در حوزه‌هایی چون تحریم‌های اقتصادی، ممنوعیت تسلیحاتی و فناوری، بهره‌گیری از ابزار عرضه انرژی و رهگیری دریایی، حمایت از مخالفان رژیم و عملیات سایبری تهاجمی دربرگرفت.

پایان دوران ریاست جمهوری ترامپ، به این معنا بود که سیاست فشار حداکثری شکست خورده است. جو بایدن از همان ابتدا، بر پیشبرد سیاست چندجانبه‌گرایانه از طریق احیاء ائتلاف‌ها و پیمان‌های آمریکامحور برای اتخاذ رویکرد سخت در قبال رقبای ایالات متحده تاکید کرده است.

روند شدت‌گیری تنش‌ها با روسیه، تشدید رقابت‌های نه چندان دوستانه میان پکن و واشنگتن و از سوی دیگر، تقویت همکاری‌های فراآتلانتیکی از نشانه‌های اتخاذ رویکرد چندجانبه‌گرایانه در دوران ریاست جمهوری «جو بایدن» است.

در رابطه با سیاست مهار ایران، نیز به نظر می‌رسد، بایدن، در کنار تداوم سیاست اوباما و استفاده از میراث فشار حداکثری دوره ترامپ، رویکرد مهار ایران را دچار تغییر اساسی کرده است. در شرایطی که در دوره اوباما و ترامپ، راهبرد مهار ایران صرفاً متمرکز بر تغییر محاسبات مقامات جمهوری اسلامی ایران بود، در رویکرد جدید، دولت بایدن در حال هدایت روندهای اقتصادی، سیاسی، امنیتی و فرهنگی منطقه به سمتی است که در آن ایران هیچ نقش موثری ایفا نکند و به تدریج از معادلات قدرت این منطقه حذف شود.

در این سیاست جدید، ائتلاف‌هایی با هدایت آمریکا و عاملیت یکی از متحدانش در منطقه ایجاد می‌شود که ابتکار عمل‌ها و ظرفیت‌های اقتصادی، سیاسی و امنیتی را به سمت متحدان و موافقان آمریکا در منطقه سوق دهد که نتیجه آن تقویت محور غربی و تضعیف بازیگران مخالف است.

با توجه به روندهای در حال ظهور می‌توان شکل‌گیری ائتلاف‌هایی را در پیرامون جمهوری اسلامی ایران مشاهده کرد که با هدایت و پشتیبانی آمریکا با هدف انزوای کامل ایران و حذف مزیت‌های راهبردی کشورمان در مناطق پیرامونی طراحی شده است.

ادامه دارد….

انتهای پیام/ح


خبرگزاری فارس

آگهی

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا