نوربالا
-
فرهنگ
نوربالا| میوه و تخممرغ گندیده برای تمرین نظامی
شهید صدرزاده یک زمین خالی پیدا کرده بود. آن را شبیه زمین پینتبال در آورد و با سیم خاردار، خاک و لاستیک، تبدیل به زمین تمرین مبارزه نظامی کرد. به جای اسلحه به ما میوه و تخممرغ خراب داد تا با آنها با یکدیگر مبارزه کنیم. به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، برخی از آدمها اجازه نمیدهند هیچ مانعی آنها را در مسیر رسیدن به هدف متوقف کند. آنها به موانع به عنوان چالشهایی نگاه میکنند که…
-
فرهنگ
نوربالا| صیادشیرازی: چرا دعوت بنده خدا از دعوت خدا برای شما مهمتر است؟
وقتی شهید صیاد فهمید برخی رزمندهها برای نماز صبح بیدار نمیشوند، دستور داد همه قبل از اذان در حسینیه باشند. وقتی همه آمدند خطاب به آنها گفت: شما به دستور من در حسینیه حاضر شدید؛ ولی به امر و دعوت خدا توجه نمیکنید! به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، با وجود اینکه به اقامه نماز صبح در روایات مختلف تأکید بسیاری شده و سبک شمردن آن اثر منفی زیادی بر زندگی میگذارد، خیلیها زحمت صبح بیدار شدن…
-
فرهنگ
نوربالا| آدرس خانهات را بده تا دستت را قطع نکنیم
پرستاری از نیروهای امدادی دفاع مقدس تعریف میکند: «یکی از رزمندهها در جبهه آسیب دیده بود و باید خانوادهاش به بالینش میآمدند. با این حال قبول نمیکرد آدرس آنها را بدهد. مجبور شدیم به او بگوییم قرار است دستش قطع شود!» به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، یکی از مشکلاتی که پزشکان و پرستاران جبهههای دفاع مقدس با رزمندگان داشتند، این بود که بیشتر آنها نمیخواستند خانوادههایشان بفهمند که آسیب دیدهاند. چه آسیبشان جزئی و کماهمیت بود…
-
فرهنگ
نوربالا| خدایا! ما که از یک رتیل میترسیم روز قیامت چه کنیم؟
یکی از جانبازان دفاع مقدس تعریف میکند: «در حسینیه دعای کمیل میخواندیم که رتیلی بین بچهها افتاد و همه ترسیدند. مداح با همان آهنگ دعا گفت: خدایا! ما که از یک رتیل انقدر میترسیم، چطور عذاب تو را در روز قیامت تحمل کنیم؟ به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، تحمل گرما و حشرات موذی که برای خود میهمانی دستهجمعی میگرفتند، در بیابانهای جنوب کشور کار راحتی نیست. رزمندگان هشت سال دفاع مقدس اگرچه میتوانستند در مقابل حملات…
-
فرهنگ
نوربالا| تقاضای کفش پاشنه بلند برای اعزام به جبهه!
شهید حسین باباییمقدم قد کوتاهی داشت و سنش هم هنوز به سن جبهه نرسیده بود. تا قد و قواره او را میدیدند، اجازه نمیدادند به جبهه برود و او را به خانه برمیگرداندند. به همین دلیل دنبال کفش پاشنه بلند میگشت تا قدش را بلندتر کند! به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، در هشت سال دفاع مقدس، خانوادههای زیادی برای اینکه نگذارند پسرشان که هنوز به سن قانونی نرسیده به جبهه برود، با چالش مواجه میشدند. روایتی…
-
فرهنگ
نوربالا| فرار کردنتان طبیعی بود!
یکی از رزمندگان دفاع مقدس تعریف میکند: با بچهها نشسته بودیم و کمپوت میخوردیم که عراق حمله کرد. ما هم سیدصادق که فردی جانباز بود را فراموش کردیم و به سمت سنگر دویدیم. وقتی برگشتیم و او را بردیم. میگفت: «فرار کردنتان طبیعی بود، برگشتنان طبیعیتر!» به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، در جبهههای جنگ هشت سال دفاع مقدس، رزمندگان هر چقدر که از جان خود دل بریده بودند، به همان اندازه هوای همرزمان خود را داشتند. …
-
فرهنگ
نوربالا| دشواریهای رساندن خبر فوت فرزند یک رزمنده به او در آستانه عملیات
یکی از همرزمان شهید مهدی زندی تعریف میکند: میخواستم خبر فوت پسرش را به او بدهم. وقتی دیدمش خودش فهمیده بود پسرش مرده، اما خوشحال بود و میخندید. میگفت بچه امانت خدا بوده، حالا هم خدا او را از من پس گرفته. به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، در زندگی هر یک از شهدا که کندوکاو کنید متوجه یک خصوصیت مشترک بین همه آنها میشوید و آن هم دل بریدن از تعلقات دنیوی است؛ با این حال…
-
فرهنگ
نوربالا| همه از تکفیریها میترسند تکفیریها از ایرانیها
شهید مدافع حرم محمودرضا بیضائی میگوید: روزی یکی از تکفیریها مجروح شده بود. بالای سرش رفتیم. تا چشمش به ما افتاد، هر چه از دهانش در آمد نثار ما کرد. یکی از بچهها جلو رفت و در گوشش گفت: ما ایرانی هستیم. این را که گفت، دیگری صدایی از او در نیامد! به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، یکی از منفورترین و ترسناکترین موجودات عصر حاضر، تکفیریهایی هستند که بدون اینکه رحمی در کار خود داشته باشند،…
-
فرهنگ
نوربالا| خونسردی حسن طهرانیمقدم، پدر موشکی ایران هنگام تست ناموفق یک پروژه
وقتی پروژهای که شهید حسن طهرانیمقدم و تیمش ماهها روی آن کار کرده بودند، بخاطر ایراد یکی از قطعات، جلوی چشم سرمایهگذاران شکست خورد، حاجحسن رو به مهندسانش کرد و گفت: خدا را شکر که بقیه ۹ قطعه درست کار کردند. به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، به هر دستگاه و نهادی که سر بزنید ممکن است مدیرانی ببینید که بخاطر هر شکست کوچک، زیردستان خود را به روشهای مختلف تحت فشار و مؤاخذه قرار میدهند. اما…
-
فرهنگ
نوربالا| مجروحان عملیات خیبر: نمردیم و سوار لودر هم شدیم!
سیداسداالله محلاتیان از رزمندگان دفاع مقدس میگوید: در عملیات خیبر وسیلهای برای انتقال مجروحان به عقب نداشتیم. راننده لودر بیل را زمین گذاشت و مجروحان را سوار آن کرد. آنها هیجانزده شده و میگفتند: «نمردیم و بیلسواری هم کردیم!» به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، رزمندگان دفاع مقدس با وجود سختیهای بسیار، روحیه خود را حفظ کرده و به هر بهانهای حواس خود را از اینکه در میدان جنگ حضور دارند پرت میکردند. روایتی که میخوانید خاطرهای…
-
فرهنگ
نوربالا| حاج قاسم: از مادران شهدا امضا گرفتی؟ خیلی نامردی!
در کتاب «متولد مارس» آمده: کنگره ۸ هزار شهید استان گیلان را تدارک دیده بودیم. خانوادههای شهدا از ما میخواستن حاج قاسم را به مراسم بیآوریم اما او آن روز چند جلسه مهم داشت و قبول نمیکرد بیآید. برای راضی کردن او دست به کاری زدیم که به ما گفت: «خیلی نامردی!» به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، هر فردی که ذرهای از حاج قاسم سلیمانی شناخت داشته باشد میداند که او چه قدر برای خانوادههای شهدا…
-
فرهنگ
نوربالا| شیشه عطری که میان رزمندهها دست به دست میشد
در کتاب «پوتینهای ساق بلند» از زبان یکی از جانبازان دفاع مقدس آمده است: شهید اصغری شیشه عطر خوشبویی به من هدیه داد. بعد از مدتی که فهمیدم به این عطر وابسته شدهام، آن را به شهید جهروتی هدیه دادم. اما او بلافاصله از آن دل کند. به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، لازمه شهادت دل کندن از متعلقات دنیوی، از جمله خود دنیا است. خاطرهای که میخوانید خلاصهای از روایت دل کندن چند ایثارگر از یک…
-
فرهنگ
نوربالا| دعوای صوری برای سر دادن شعار مرگ بر شاه!
سال 1357 خفقان در شهر نوشهر موج میزد و کسی جرأت نداشت به خیابان آمده و علیه شاه شعار دهد. شهید محمدباقر سنگاری ترتیب یک دعوای صوری را داد تا مردم دورش جمع شوند و با یکدیگر شعار مرگ بر شاه بدهند. به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، از آن جا که مدت زیادی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که جنگ تحمیلی شروع شد، بسیاری از رزمندگان دفاع مقدس در تظاهرات ضد ستمشاهی نیز شرکت کرده و…
-
فرهنگ
نوربالا| برو بچه، خودت هم قد آرپیجی هستی!
۱۴ سال بیشتر نداشت. برادر بزرگترش فرمانده گروهان بود. باهم به جبهه رفته بودند. برای رفع خستگی برادرش، آرپیجی را از او میگرفت در حالی که خودش همقد آرپیجی بود. به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، ۱۴ سال بیشتر نداشت؛ اما خوب درک میکرد که نباید جبهه را خالی بگذارد. با برادر بزرگتر و رفیقش برای بازدید به مناطق جنگی رفته بود. وقتی برگشت، دیگر نمیتوانست پشت میز نیمکت مدرسه بماند؛ اگر چه کتابهای درسیاش را به جبهه…
-
فرهنگ
نوربالا| سردار سپاهی که مادرش فکر میکرد جاروکش است
مادر شهید ناصر قاسمی میگوید: هر وقت از ناصر میپرسیدم در سپاه چه کار میکنی؟ میگفت جارو میکشم. روزی به مسجد رفتم و دیدم ناصر در حال سخنرانی است. از دیگران پرس و جو کردم و متوجه شدم او یکی از سرداران سپاه است! تصویری از شهید ناصر قاسمی به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، خیلی از کسانی که در جبهههای جنگ دفاع مقدس مقام فرماندهی داشتند، دوست نداشتند کسی متوجه جایگاه آنها شود و تلاش میکردند…
-
فرهنگ
نوربالا| قول شهید حاجامینی برای شفاعت یک پزشک
شهید «امیر حاجامینی» در منطقه فاو مجروح شده بود. ترکش، پشت زانوی او بود و پزشکها گفته بودند در صورت انجام عمل جراحی، احتمال 80 درصد قطعی و فلج پا وجود دارد. به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، عکس شهید «امیر حاجامینی» یکی از ماندگارترین و زیباترین عکسهای دوران دفاع مقدس است. عکسی که در آن شهید پیشانیبند «یا حسین» روی پیشانیاش بسته بود. عکس امام خمینی(ره) را روی سینهاش داشت و چفیه دور کمرش. «احسان رجبی» عکاس…
-
فرهنگ
نوربالا| گواهینامه برای رانندگی با فرغون!
یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس تعریف میکند: بچه ها دوست داشتند برای سپاه رانندگی کنند. روزی وارد آسایشگاه شدم و گفتم: کی گواهینامه دارد؟ یکی دستش را بالا برد و پرسید: مشخصات ماشین چیست؟ گفتم: فرغون! به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شاید فکر کنید رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس در جبهههای جنگ فرصت و یا حتی روحیهای برای شوخی با یکدیگر نداشتند. روایتی که میخوانید خاطرهای از مجموعه داستان «خاطرات پرتقالی» به قلم جواد…
-
فرهنگ
نوربالا| آنقدر داد بزنید تا جانتان بالا بیاید!
یکی از جانبازان دفاع مقدس تعریف میکند: قرار بود در جزیره مجنون یک کیلومتر زمین را هموار کنم؛ غافل از اینکه کلنگ بلدوزر با زمین درگیر است و آن را شخم میزند. بچهها سعی میکردند با داد و هوار به من بفهمانند دارم چه میکنم. به آنها گفتم آنقدر داد بزنید تا جانیان بالا بیاید! به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، رزمندگان دوران دفاع مقدس، علیرغم حماسههایی که میآفریدند، گاهی اشتباهاتی هم مرتکب میشدند. روایتی که میخوانید…
-
فرهنگ
نوربالا| شهیدی که بخاطر روضه حضرت زهرا(س) خود را شبیه دخترها میکرد
در کتاب «یکصد خاطره از شهید ردانیپور» آمده: «با اینکه سنش کم بود، روضه حضرت زهرا(س) راهش نمیدادند، میگفتند پسر نباید به مجلس زنانه بیآید. او هم چادر سر میکرد تا کسی نفهمد دختر نیست.» به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، برخی شهدا در دوران کودکی خود دست به ابتکاراتی میزدند که مرور آنها خالی از لطف نیست. داستانی که میخوانید روایتی از کودکی شهید مصطفی ردانیپور است که در کتاب «یکصد خاطره از شهید ردانیپور» آمده…
-
فرهنگ
نوربالا| گلولهام به هدف نخورد، آبروی جمهوری اسلامی میرود
شهید بیضائی برای برادرش تعریف میکرد: «به نظامیهای سوری گفتم همان نقطهای را که نمیتوانید بزنید، همان جا را هدف قرار میدهیم! میخواستم اجرای آتش بکنم که توی دلم گفتم «خدا کند به هدف بخورد»؛ اگر نخورد آبروی جمهوری اسلامی می رود!» به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شهدای مدافع حرم علاوه بر اینکه نماد غیرت دینیاند، نماد غیرت ملی نیز هستند. داستانی که میخوانید روایتی از احمدرضا بیضائی برادر شهید مدافع حرم «محمودرضا بیضائی» است که…
- 1
- 2